Deprecated: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in /home2/alifact/public_html/engine/modules/show.short.php on line 163 Deprecated: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in /home2/alifact/public_html/engine/modules/show.short.php on line 163 Deprecated: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in /home2/alifact/public_html/engine/modules/show.short.php on line 163 دلتنگی هایم - سایت شخصی علیرضا حقیقت http://alifact.ir/ fa دلتنگی هایم - سایت شخصی علیرضا حقیقت DataLife Engine بوسیدن ضریحت بهترین حس دنیاست آقا... http://alifact.ir/deltangihayam/8-بوسیدن-ضریحت-بهترین-حس-دنیاست-آقا---.html http://alifact.ir/deltangihayam/8-بوسیدن-ضریحت-بهترین-حس-دنیاست-آقا---.html بوسیدن ضریحت بهترین حس دنیاست آقا...بوسیدن ضریحت بهترین حس دنیاست آقا...

سلام دوستان.ان شاءالله  فردا (جمعه 24 مرداد ) عازم شهر عشق مشهدالرضا هستم.واقعا حس خوبی دارم ؛ فقط میتونم دعا کنم که ان شاءالله شما هم این حس و حال رو پیدا کنید وبتونید هرچه زودتر به این آرزوی پابوسی آقا دست پیدا کنید...
دوستان حلال کنید ...
یاعلی

]]>
alifact Thu, 14 Aug 2014 07:23:09 +0000
دِلـَــــم هـَــــواتـــــو کـَــــــرده ... http://alifact.ir/deltangihayam/7-دِلـَــــم-هـَــــواتـــــو-کـَــــــرده----.html http://alifact.ir/deltangihayam/7-دِلـَــــم-هـَــــواتـــــو-کـَــــــرده----.html دِلـَــــم هـَــــواتـــــو کـَــــــرده ...دِلـَــــم هـَــــواتـــــو کـَــــــرده ...

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)

آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی زگناهم بده
ای حرمت ملجا درماندگان
دور مران از درو راهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده...

]]>
alifact Thu, 31 Jul 2014 03:57:18 +0000
غروب... http://alifact.ir/deltangihayam/5-غروب---.html http://alifact.ir/deltangihayam/5-غروب---.html خورشید نورش را کم کمک از پس ابر های سیاه بیرون می کشد ؛ هنوز پهنای نورش روی زمین گسترده نشده ؛ که قدم های استوارمان را روی سنگ فرش های خیابان ها می گذاریم ؛ خیابان هایی که بی پایان اند و مقصدی که در دور دست ها منتظر رسیدن ماست ... 

دست در دست یکدیگر قدم زنان از چهره شهر ناپدید می شویم ؛ هرچقدر می رویم از مقصد دورتر و دورتر می شویم ؛ ابرها دوباره به یکدیگر می چسبند و خورشید محو می شود ...

صدای رعد و برق ، گوش هایمان را کر کرده است ؛ کمی وحشت درونمان احساس می شود اما همچنان قدم هایمان استوار ...

قطره ای باران و بعد از آن سیلی از باران ، راه رفتن را سخت میکند ؛ روشنایی به چشمانمان خیز بر می دارد و قوت قلبی برای رسیدن ... صدای اذان مرا از خواب بیدار کرد....

غروب...

 من و احمدرضا پسر دایی ( داداش ) خوبم.

راستی متن زیبای بالایی هم از احمدرضاست.

]]>
alifact Fri, 09 May 2014 10:02:06 +0000